دور افتاده ...

دور افتاده ...

شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص...
دور افتاده ...

دور افتاده ...

شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص...

اطلاعات جدید برای موفقیت بیشتر...!

سلام. بزارین براتون یه اتفاق تقریبا غیر واقعی رو تعریف کنم تا ببینین منظورم از اطلاعات جدید برای موفقیت بیشتر چیه...


دیروز  ساعت ۷ صبح حسابی خواب آلود و خسته رفته بودم سفارت امریکا.  البته دفعه سوم بود پس خوب میدونم باید منتظر اون برخورد احمقانه و سوالهای مسخره باشم.

بلاخره بعد از ۳ مرحله چکاپ کامل سر تا پا رفتم داخل سالن. 

همیشه یه کارمند دارن که کارتهای اقامت رو چک میکنه با نامه مصاحبه و بهت شماره میده ولی عجیب اینبار هیچ کس نبود و همین که میومدی تو باید یه راست میرفته تو باجه مدارک.

یه خانم فلیپینی بود که نشسته بود و مدارک چک میکرد، خیلی لهجه بدی داشت و اصلا نمیشود فهمید چی میگه. خلاصه نوبت من شد و میگه عکست قبول نیست چون تو این عکس صورتت چاق تر از الانت باید یه عکس دیگه بندازی. ماشین عکس اتوماتیکشون هم فقط کارت اعتباری و پول نقد قبول میکنه خلاصه مجبورم کرد برم . از اونجایی که اجازه همراه داشتن هیچی باخودت نداری من هم کیفم رو گذاشته بودم تو محل کارم. شانس که داشتم محل کارم فقط ۳ دقیقه تا سفارت راه برگشتم و یه ۲۰ دلاری رو برداشتم که ای کاش کارت برمیداشتم....

دوباره رفتم تو صف سفارت و بعد از اون سوالهای مسخره نگهبان در و ۳ بار چکاپ رفتم بالا و حالا این بار این خانم احمق میگه ماشین ما فقط ۱۰ دلاری قبول میکنه با این نمیتونی کاری کنی تازه هیچ کارتی هم غیر از امریکان اکسپرس (یه کارت اعتباری امریکای با درصد سود بالا) کارت دیگه ای قبول نمیکنه. شانس به این میگن که من معمولا این کارت رو با خودم بیرون نمیارم و کارتم تو خونه بود حالا من موندم و ۱ ساعت تا مصاحبه و یه ۲۰ دلاری مسخره. خلاصه رفتم تو یه کافی شاب و بهم لطف کردن و دو تا ۱۰ دلاری بهم دادن. دلم میخواست این خانم رو بکشم انقدر عصبانی بودم که ....

دوباره برگشتم تو سفارت و عکس رو گرفتم و رفته با مدارک سراغش. پارسپورت منو گرفته دستش و بهم میگه مدارکت کامل نیست منو میگی حسابی شکه ام چون برای من فقط یه پاسپورت میخوان و کارت اقامتم و هر دوشون تو دستشن و فقط نامه مصاحبه تو پوشه من. بهش میگم چرا کامل نیست چی باید داشته باشم . بهم یه نگاه احمقانه کرد و با اون انگلیسی افتضاحش میگه پاسپورت و کارت اقامت نداری فکر کردی  اومدی کجا؟

داشتم از عصبانیت میترکیدم کم مونده بود حسابی حالش رو جا بیارم یه ان به خودم اومدم و اروم گفتم میشه به دستتان نگاه کنید فکر کنم اون پاسپورت و کارت مال منه. احمق تازه فهمید چه گندی زده شروع کرد به خندیدن که یادش رفته ... 

خلاصه داستان رفتم به مصاحبه و کارتموم شد. یه کار۱۰ دقیقه از من ۱ ساعت و نیم گرفت. 

ولی تمام روز اعصابم بهم ریخته بود...

وقتی برگشتم و به مظهر گفتم چی شده، خندید و گفت یا این طرف رفتگر سفارت بوده و اشتباهی اومده تو باجه بررسی مدارک یا ماشین قهوه جوش سفارت خراب بوده و طرف هنوز خواب تشریف داره...




نتیجه اخلاقی برای موفقیت کامل :


* برای کار کردن در یه سفارت احتیاجی به دونستن انگلیسی خوب ندارید.


* برای بررسی مدارک متقاضی احتیاجی به دید خوب ندارید.


* برای کار کردن در یه سفارت احتیاجی به اطلاعات کافی ندارید.





نظرات 2 + ارسال نظر
محسن جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 12:23 http://bakhyr.blogsky.com

سلام البته توی هیچ سفارتی نیاز به دونستن زبان کشور اون سفارت نیست. اگر شما بتونید دو تا خیابون بالاتر از سفارت با مردم به درستی صحبت کنید، در خود سفارت هم می توانید!

سلام به شما دوست عزیز.

ممنون که وقت گذاشتید و خط خطیهای من رو خوندید.
من باشما کاملا موافقم ای کاش همه این رو می دونستن و میتونستن انجام بدن. ولی در مورد صحبت شما در ایران شما هیچ احتیاجی به دونستن انگلیسی ندارید حق باشماست ولی اگر مثل من تو کانادا زندگی میکنید که همه باید زبان رو بلد باشن خصوصا کسانی که کارمند سفارت هستن پس ببیند اگر این خانم میتونست بهتر انگلیسی صحبت کنه هم وقت من و بقیه رو نمیگرفت هم من اینقدر دچار مشکل نمیشدم.

زهرا جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 12:51 http://zaneashegh.blogsky.com

سلام عزیزم
قربونت برم چقدر دردسر کشیدی تو. اگه ایران بود من که بی خیالش می شدم و می رفتم یه وقت دیگه می گرفتم.
من اعصاب این چیزها رو ندارم. دقیقا می تونم درک کنم چی کشیدی.
فکر کنم اونجا هم پارتی بازی وجود داره که یه خانم فیلیپینی نشسته پشت باجه و مدارک چک می کنه

سلام جیگرم
اره به خدا گفتی منهم همین رو به مظهر میگفتم که ببین چه کسای چه شغلایی دارن.
حیف که سفارت و نمیشه چیزی بگی یا کاری کنی اگر مجبور به رفتن نبودم عمرا اینقدر تن به این مسخره بازی میدادم...

راستی دلتنگی یه وقتای خوبه... ای کاش مظهر میرفت یه مسافرت ۱۰ روزه دختر. به آقا امیر نمیشه بگی این مظهر هم باخودش ببره من یه نفسی بکشم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد