ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
باران در راه است،
صدای رعد و برقش می آید،
دل شوره دارم،
که مبادا تاب نیاورد دل من،
باران در راه است...
این روزا خیلی عجیب و غریب شدن همه...
یکی یهوی تصمیم میگیره بره و کمتر از ۲۴ ساعت ساک بدست تو فرودگاه است...!!!
یکی یهوی تصمیم میگیره به مسیج های من جواب نده و هر چند روز یه بار بنویسه خوبم...!!!
یکی یهوی تصمیم میگیره زندگیش رو جمع کنه و بره همون جای که ازش اومد و بگه گور بابای این کشور و زندگی که با سختی ساختم...!!!
یکی برام پیغام میزاره بهم زنگ بزن دلم میخواد باهات حرف بزنم و وقتی زنگ میزنم انگار دشمن قسم خوردش زنگ زده و خیلی سنگین و بد جوابم رو میده... !!!
یکی هم همین که من میگم سلام حالت چطوره به جای جواب میگه فقط ۵ دقیقه وقت دارم حرف بزنم دارم میرم بیرون...!!!
جدا دارم به این موضوع فکر میکنم که شاید اونا عجیب و غریب نشدن، شاید من یه مشکلی چیزی پیدا کردم که همه چیز اینجوری به نظرم میاد...؟؟؟
پی نوشت:
خداوندا بهم قدرت و شهامت بده که بتونم کنترل این زندگی رو دست بگیرم و یه تصمیمی بگیرم که ازش پشیمون نشم و سربلند جلوی دخترم...
خدایا خودت پشت و پناهم بودی و هستی...